عجیبه حتی وقتی می دونی که باید تمومش کنی، وقتی بالاخره تموم میشه، اون احساس بد همیشگی رو داری و از خودت می پرسی آیا کار درستی کردم؟
- این چیه روی صورتت؟
+گندم.
-واسه چیه؟
+رنگم پریده گندم ریختم که بر گرده بگیرمش بندازمش توی قفس.
-ها.
اختیار جبر به دست ماست
بی اجازه ما نمی تواند کاری کند
ماییم که جبر را مدیریت می کنیم.