همه اتفاقای بد هر روزه داره می افته درست سر همون جای قبلیشون...
اما...امید اینجاس کنار من.
چرا بعضی ها اینقدر پر رو هستند؟؟یه طوری رفتار می کنن انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده!
من احساس تنفر نمی کنم....من احساس تنفریده می شوم....یه جور اجبار.
گفتم:از تمام دنیا و دارو ندارش شونه ها تو کم دارم برای بارش
گفتی:نه!این قرارمون نبود
سکوت کردم خفه شدم دست هایم...
گفتی:دل من حالش خوشه اصلا بلد نیست بگیره،ولی خیلی تنگ می شه گاهی می ترسم بمیره
فکر کردم:باور نمی کنم این تو خود تویی!این تو که از خودش بی خود شده تویی.